ترانه زندگی

ترانه زندگی

ترانه زندگی

ترانه زندگی

آتش زدن چهار همسر در یک روز

شاه عباس دوم روزی درحرمخانه بادۀ زیادی خورده وبه سه نفر ازبانوان دستور داد که آنها هم بنوشند . آنها پوزش خواستند وگفتند که به زودی به حج خواهند رفت .

شاه سه بار دیگر پافشاری کرد وبه آنها گفت که باده بنوشند :بانوان به همین سخن پوزش خواستند .شاه بی درنگ فرمان داد هر سه رابستند وآتش بسیاری افروخته آنها را درآتش سوختند .

شاه عباس دوم بار دیگری درپی زیاده روی درنوشیدن باده ، به یکی ازبانوان حرم گفت که او هم باده بنوشد وآن بانو ازنوشیدن باده خودداری کرد.شاه خشمگین برخاست وبه بزرگ خواجه سرایان گفت که اورانیز مانند آن سه بانوی دیگر درآتش انداخته بسوزانند .

غاباشی می خواست فرمان شاه را به انجام رساند اما دربرابر گریه وزاری ودرخواست های آن بانو ، دلش به رحم آمد وپیش خود گفت که شاه این بانو رادوست دارد فردا که به هوش بیاید اورا خواهد بخشید.

ازاین روی ، آن بانورا نکشت .بامداد که شاه از خواب برخاست ازآغاباشی پرسید که فرمان را انجام دادی ؟ پاسخ شنید که فرمان شاهانه را به تعویق انداختم تا شاید پادشاه اندیشۀ خودرا دگرگون سازد.

شاه بی درنگ فرمان داد آغاباشی را در آتش انداخته سوزانیدند وآن بانو را بخشید.